صدایت می کنم عزیز دل
از پس دیوار بلند تنهایی ام تو را می خوانم تا با تو بمانم
صدایت میکنم نازنینم
این قلب خسته از دو رنگی های زمانه تو را میخواند تا با تو بماند
آری صدایت کردم هدی شهر عشقم
با گلویی پر خون شده چون شب آویز که هر نفس معشوق را می خواند
خونی به سرخی لبانت اما....
سرد چون روح من بی حضور گرم تو
بی تو چون درختی خشک و افسرده در کویر غم زده وتنها و تنها آرزوی نشستن
پرنده کوچک خوشبختی را بر شاخسار وجودم دارم. وجودی که تنها با تو یارای
ماندن در کویر بی رحم زمانه را دارد.
آری تو آن امیدی که این درخت خشک با یاد تو هر شبانگاه در سوز سرد کویر
رویای باران دارد.
تقدیم به تو ای زیبا ترین رویا
هدایت کننده زندگی ام.
......................................................................
برای عضویت در گروه گواشیر اینجا کلیک کنید.
سلام موفق باشی راستی من عضو شدم حالا باید چیکار کنم ؟خنده دار نه !!!!!!!!!!!!! اینکه نمی دونم